داشتم میومدم خونه

کنار خیابون ی پسر کوچولو بود

از همین کوله های کلاس اول یا دومی که ی بچه بهشون وصله

پسر کوچولو میخواست از خیابون رد بشه ولی نمیتونست

خیابون خیلی شلوغ و بزرگی نیس ولی برای بچه ای که شاید زیاد این کار رو نکرده شاید ترسناک باشه

پسرک چند بار اقدام ناموفق داشت و من از چند متر مونده بهش داشتم دیدش میزدم

وقتی رسیدم پیشش 

گفتم: میخوای کمکت کنم رد شی؟

با ترس واضحی که تو صداش بود سریع گفت: نه نه مرسی خودم رد میشم

گفتم: باشه آفرین بهت

و نتونستم و دلم نیومد اصرار کنم و بیشتر از اون بترسونمش

به همه پدر مادرها حق میدم با اتفاقات وحشتناکی که تو این سالها افتاده عدم اعتماد به هیچ غریبه ای رو به بهترین شکل به بچه هاشون آموزش بدن 

 

ولی لعنت به شماها که این همه ترس و بی اعتمادی تزریق کردید تو بچه های کوچیک جامعه که هیچ گناهی ندارند

لعنت بهتون که هزار بوسه و هزاران لبخند رو از من گرفتید و ترسیدم حتی به بچه ای در حضور پدر مادرش لبخند بزنم و برداشت نادرستی بشه

لعنت بهتون .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Kyle تبليغات Jamie الماس کانتین اتاق سازی اسپرت زندگی زناشویی توليد و فروش محصولات چرمي خوشه گندم Ashley Steven